شان پارکر کارآفرین مشهور دوران داتکام بود که نپستر را راهاندازی کرد و بعدا بهعنوان اولین مدیرکل فیسبوک مشغول به کار شد.
شاید شهرت اصلی شان پارکر برای بسیاری از کاربران امروزی، سِمَت و فعالیت او در سالهای ابتدایی راهاندازی فیسبوک باشد. پارکر از اولین مشاورانی بود که به مارک زاکربرگ مراجعه کرد و بهسرعت بهعنوان اولین مدیرکل استارتاپ مشغول به کار شد. او اکنون دیگر در فیسبوک فعالیت نمیکند؛ اما نقش مهمی در شکلگیری فرهنگ سازمانی آن در روزها و سالهای ابتدایی و توسعه و مقیاسدهی استارتاپ ایفا کرد. پارکر پس از فیسبوک به فعالیتهای جدی کارآفرینی در دنیای فناوری ادامه داد. او بهعنوان همبنیانگذار در استارتاپهایی همچون Plaxo ،Causes ،Airtime.com و Brigade فعالیت کرد. پارکر امروزه بیش از همه به فعالیتهای خیرخواهانه شناخته میشود. او مؤسسهی خیریهای بهنام بنیاد پارکر را اداره میکند. بنیاد پارکر تمرکز خود را به فعالیتهای خیرخواهانه در حوزههای علوم زیستی و سلامت عمومی و فعالیتهای اجتماعی معطوف کرده است.
داستان زندگی پارکر با فرازونشیبهای بسیاری همراه بوده است. او در جوانی عادتها و رفتارهای عجیبی در هزینهکردن سرمایهی کسبشده از استارتاپهایش داشت و حتی سابقهی دستگیری هم در کارنامهاش دارد. اگرچه خود پارکر فیلم «شبکهی اجتماعی (Social) را بیشتر داستانی ساختگی میداند، بههرحال جاستین تیمبرلیک با بازیکردن نقش پارکر در آن فیلم، جنبهی جالبی از سبک زندگی کارآفرین خبرساز سیلیکونولی در سالهای ابتدایی قرن بیستویکم را نشان داده است. طبق آخرین آمارها، ثروت پارکر ۴۰ ساله ۲/۶ میلیارد دلار است که هنوزهم او را در میان ثروتمندان سیلیکونولی قرار میدهد.
شان پارکر ۳ دسامبر ۱۹۷۹ در هرندان ویرجینیا بهدنیا آمد. مادرش، دایان پارکر، بازاریاب تبلیغات تلویزیونی بود و پدرش، بروس پارکر، بهعنوان اقیانوسشناس برای دولت ایالات متحده فعالیت میکرد. شان ازطریق پدرش با دنیای کامپیوترها آشنا شد. زمانیکه هفت ساله بود، پدرش برنامهنویسی روی دستگاه Atari ۸۰۰ را به او آموزش داد.
بروس پارکر زندگی کارآفرینی را فدای زندگی خانوادگی کرده بود. او به پسرش توصیه میکرد «اگر به ریسککردن نیاز داری، پیش از خانوادهدارشدن ریسک کن». آشنایی زودهنگام شان با دنیای کامپیوترها باعث شد اکثر تفریحها و بازیهایش در کودکی و نوجوانی حول برنامهنویسی شکل بگیرد. پارکر اکثر اوقات فراغت خود را به هککردن و برنامهنویسی میگذارند. داستان جذاب و پرهیجان زندگی شان پارکرِ مشهور از همان نوجوانی و اولین تجربههای هک شروع شد. بهترین داستان زندگی شان پارکر را میتوان در مقالهای از رسانهی vanityfair مطالعه کرد.
شان پارکر برای تحصیل در دبیرستان به مدرسهای در همان منطقهی ویرجینیا رفت. در یکی از روزها که او در مدرسه و کلاس درس حضور داشت، یادداشتی از دفتر دبیرستان به دستش رسید که پدرش منتظر او است. یادداشت میگفت پدر شان برای بردن او به مطب ارتودنتیست به مدرسه مراجعه کرده بود؛ اما شان اصلا قرار ملاقاتی با ارتودنتیست نداشت. او از همان یادداشت متوجه شد قطعا مشکلی انتظارش را میکشد.
زمانیکه شان از کلاس درس بیرون و بهسمت پدرش رفت، بروس او را با عصبانیت به خودرو هدایت کرد. پدر و پسر بهسمت خانه رفتند و شان همانجا با اولین ماجرای دشوار زندگی فناورانهی خود روبهرو شد. گروهی از مأموران FBI در خانه حضور داشتند. آنها در حال بررسی اسناد گوناگون در خانه و کامپیوتر شخصی رومیزی شان بودند.
پس از چند سال از اولین رویاروییاش با مأموران FBI، شان پارکر به کارآفرینی در سطح جهانی تبدیل شد. در ۱۶ سالگی، موفق شده بود به شبکهی چندین شرکت بزرگ و مشهور نفوذ و حتی سیستمهای امنیتی نظامی را نیز هک کند. یکبار که پدرش او را بهدلیل کار زیاد با کامپیوتر تنبیه و کیبورد را قطع کرده بود، پارکر موفق نشد از شبکههای هکشده خارج شود. همین داستان باعث شناسایی IP و دستگیریاش شد. ازآنجاکه شان در زمان هک سیستمها کمتر از ۱۸ سال داشت، تنها به گذراندن دورهی خدمات اجتماعی محکوم شد.
ورود جدی شان پارکر به دنیای کارآفرینی، در ۱۹ سالگی رخ داد. در سال ۱۹۹۹، وی به نوجوانی کوچکتر از خود بهنام شان فنینگ کمک کرد تا سرویس اشتراک فایل نپستر را راهاندازی کند. دوران داتکام از سال ۱۹۹۵ شروع شده بود و در آن سالها، همهی نوجوانان و جوانان آمریکایی بهدنبال راهاندازی استارتاپ بودند. سرویس نپستر در ابتدا با هدف اشتراک رایگان موسیقی بین کاربران راهاندازی شد و بهنوعی اولین انقلاب در صنعت موسیقی آنلاین را رقم زد.
بسیاری از فعالان دنیای فناوری و خصوصا حوزهی اینترنت، پارکر را الهامبخش دنیای وب میدانند و برخی از دوستان و همکاران و همراهانش در دوران اوجگیری روحیهی کارآفرینیاش، پارکر را «نابغه» مینامند. درواقع، پارکر نهتنها دنیای کامپیوتر و شبکههای وب را بهخوبی میشناخت؛ بلکه نیاز مردم به استفاده از آنها را نیز بهخوبی درک میکرد. او بهخوبی میدانست چگونه میتوان اینترنت و وب را به زندگی روزمرهی مردم وارد کرد.
همانطورکه گفته شد، ورود پارکر به دنیای کارآفرینی و کسب ثروت از استارتاپ، در اوج نوجوانیاش شکل گرفت. شاید همین ثروتمندشدن زودهنگام باعث شد شخصیتی خاص پیدا کند. همبنیانگذار نپستر با وجود موفقیتهای متعدد در دنیای کارآفرینی، شخصیتی افسارگسیخته هم داشت. بسیاری از همکاران پارکر او را با شرکتنکردن در جلسههای مهم و ناپدیدشدنهای چندهفتهای و دوری از رسانهها میشناسند. حتی رسانههایی که مقالههایی با همکاری پارکر دربارهی او نوشتهاند، از همکاری او با هیئتتحریریهی خود متعجب هستند. از خصوصیتهای مهمی که اطرافیان پارکر را با آن میشناسند، علاقهی شدید به میهمانیهای مجلل است.
اگرچه به گواه بسیاری از کارشناسان دنیای فناوری پارکر نقشی حیاتی در شکلگیری اولیه و مقیاسدهی فیسبوک ایفا کرد، عمر فعالیتش در غول شبکههای اجتماعی آنچنان طولانیمدت نبود. در تابستان ۲۰۰۴، پارکر در پالوآلتو با زاکربرگ ملاقات کرد و پیشنهادها و مشاورههایی عالی برای مدیریت فیسبوک به او ارائه داد. یک سال بعد، شان به جرم همراهداشتن موادمخدر دستگیر شد و هیئتمدیره بههمیندلیل او را اخراج کرد. اگرچه بعدا محکومیت جدی علیه همبنیانگذار نپستر اعلام نشد، او ارتباطش را با فیسبوک از دست داده بود.
همانطورکه گفته شد، فیلم شبکهی اجتماعی تصویری جالب از سال ابتدایی فعالیت فیسبوک و تأثیر شان پارکر روی آن و شخصیت عجیبش نشان میدهد. البته شخصیت اصلی پارکر پیچیدگیهایی بیش از موارد نشانداده شده در فیلم دارد. افرادی که با او معاشرت کردهاند، میگویند اولین مدیرکل فیسبوک با وجود بهاتمامنرساندن تحصیلات دبیرستان، خورهی کتاب واقعی است. او دربارهی هر موضوعی از سیاست تا پزشکی و فناوری و ادبیات اطلاعات دارد و در بحث و تبادلنظر دربارهی موضوعات گوناگون نیز توانمند نشان میدهد. تمامی خصوصیات مذکور از پارکر نابغهای سرکش ساخت که ظاهرا تمایلی به سکون از خود نشان نمیداد. سالهای جوانی پارکر با لذتبردن از ثروت بهدستآمده از سهام فیسبوک گذشت و شاید بتوان دههی ۲۰۱۰ را دوران آرامترشدن او دانست.
شان پارکر تمامی نبوغ و دانش خود را بهسمت دنیای فناوری و استراتژیهای کسبوکاری مبتنیبر اینترنت سوق داد. او اعتقاد داشت فناوری میتواند معماری جوامع را بازطراحی کند. پارکر در مصاحبهای گفته بود: «فناوری و نه دولتها و نه کسبوکارها، بهعنوان نیروی محرکهی تغییر عظیم در جوامع شناخته خواهد شد». همین سبک تفکر و پیشبینیهای متعدد درزمینهی دنیای فناوری، بسیاری از کارآفرینان جوان را به کسب تجریه و مشاوره با او سوق میداد. زاکربرگ در مصاحبهای گفته بود هیچکس را به باهوشی پارکر نمیشناسد. او حتی پس از اخراج پارکر، تا سالها از مشورتهایش بهره میبرد.
همانطورکه بهیاد داریم، داستان هیجانانگیز زندگی شان پارکر از ۱۶ سالگی و هککردن شرکتهای بزرگ شروع شد که خود بهتنهایی شبیه به سناریویی سینمایی میماند. پارکر نوجوان شبها تا دیروقت با کامپیوتر مشغول بود و به مجموعهای از شرکتهای بزرگ فهرست Fortune 500 نفوذ میکرد. شان هیچگاه نام آن شرکتها را اعلام نکرد. در نوجوانی، تفریح جالبی برای خود دستوپا کرده بود. وی فهرستی از کسبوکارهای متنوع در سرتاسر جهان ساخته بود که در دامنههای گوناگون از com و edu تا mil و gov فعال بودند. او تصمیم گرفت در هر قاره حداقل به یک وبسایت در هر دامنه نفوذ کند. شان بعدا در مصاحبههایش ادعا کرده بود پس از نفود به وبسایت هدف، به مدیر سیستم اطلاع میداده و آسیبپذیریهای را گوشزد میکرده است.
پارکر درکنار زاکربرگ در اولین روزهای شکلگیری فیسبوک
روند دستگیری پارکر از شبی شروع شد که پدرش با عصبانیت در ساعت پنج بامداد به اتاقش رفت. او وضعیت نامنظمی در دبیرستان داشت. برخی اوقات نمرههای خوب کسب میکرد؛ اما در اغلب مواقع، از انجام تکالیف فراری بود. خود پارکر میگوید موفقنشدن در دروس دبیرستان را از روی عمد انجام میداده است: «میخواستم نشان دهم کنترل همهچیز را در دست دارم. نمیخواستم مانند حیوانی دستآموز باشم».
بهمحض اینکه پدر شان در آن شب معروف به اتاقش رفت، از بیدار و مشغول بودن پسرش بهشدت عصبانی شد. او کیبورد کامپیوتر را از دستان شان گرفت و از کامپیوتر جدا کرد و با خود برد. فریادهای شان هم تأثیری بر پدرش نگذاشت. همین اتفاق باعث شد شان نتواند از شبکه خارج شود و ردپایش در شرکت تحتنفوذ باقی ماند. مأموران امنیتی بهراحتی او را ازطریق اپراتور اینترنت شناسایی و دستگیر کردند. همانطورکه گفته شد، شان بهدلیل ارتکاب به جرم در زیر سن قانونی، تنها به گذراندن دورهی خدمات اجتماعی محکوم شد.
دوران محکومیت خدمات اجتماعی شان پارکر با ورود جدیتر او به دنیای سرکشی همراه بود. او در کتابخانهای خدمت میکرد که نوجوانان محکوم دیگر هم در آنجا حضور داشتند. پارکر نوجوان در همان دوران با هکری شبیه خود در دنیای آنلاین آشنا شد. شان فنینگ ۱۵ ساله استعداد و رفتارهایی شبیه به پارکر داشت و البته بحث و گفتوگوی آنها دربارهی فیزیک نظری شکل گرفت. بههرحال، پارکر و فنینگ بهسرعت باهم دوست شدند و کمی بعد با همکاری تعدادی از دوستان خود، شرکت امنیت اینترنتی Crosswalk را راهاندازی کردند. آنها در شرکت خود به سازمانهایی مشاورهی امنیتی میدادند که البته موفقیت چندانی بههمراه نداشت.
پارکر پس از شکست اولین کسبوکار اینترنتی، بهعنوان برنامهنویس در شرکت بزرگ اینترنتی در ویرجینیا مشغول به کار شد. او وضعیت بهتری در تحصیل پیدا کرده بود؛ اما برخلاف نظر والدین، برای ورود به دانشگاه اقدام نکرد. فنینگ روزی ایدهی راهاندازی نپستر را به پارکر ارائه کرد. پارکر بهمحض قبول همکاری، به سانفرانسیسکو رفت تا بهعنوان همبنیانگذار یکی از استارتاپهای مشهور حباب داتکام مشغول به کار شود.
نپستر در اولین سال فعالیت، دهها میلیون کاربر مشتاق و علاقهمند جذب کرد. دوران زندگی خوشگذرانه و میهمانیهای طولانیمدت پارکر هم از همان سال شروع شد. پس از مدت کوتاهی، شرکتهای تهیهکنندهی موسیقی شکواییهی حقوقی عظیمی علیه نپسر صادر کردند. پرونده ۱۴ ماه بهطول انجامید و درنهایت، قاضی به نبود امکان دانلود محتوای شامل کپیرایت در نپستر رأی داد. اگرچه نپستر به تعطیلی کامل محکوم نشده بود، دوران مرگ تدریجی آن شروع شد. شرکای مسنتر فنینگ تصمیم گرفتند پارکر را اخراج کنند و او دورانی پر از شکست و سردرگمی سپری کرد.
در سال ۲۰۰۱، شان پارکر تصمیم گرفت شرکت اینترنتی جدیدی راهاندازی کند. او دربارهی تصمیم جدیدش گفته بود: «شرکت من باید ظرفیت تبدیلشدن به غولی همچون نپستر را میداشت؛ وگرنه جذابیتی برای من ایجاد نمیکرد». ایدهی اولیهی او دربارهی راهاندازی شرکت برای ساخت دفترچهی تماس الکترونیک شکل گرفت که البته دوران زیادی برای تکامل و کسب سرمایه نیاز داشت. پارکر در آن مدت وضعیت مالی مناسبی نداشت و حتی چند ماه بدون خانه زندگی میکرد. حتی دوستانش به او پیشنهاد دادند ایده را رها و در استارباکس کار کند.
ایدهی پارکر بالاخره بهسمت جذب سرمایه پیش رفت. شرکای او موفق شدند قرارداد منعقد و سرمایهی اولیه از Sequoia جذب کنند که از همان زمان بهعنوان یکی از شرکتهای مشهور سرمایهگذاری خطرپذیر در سیلیکونولی شناخته میشد. بههرحال، پارکر بهکمک تعدادی از دوستانش سرویس دفترچهی تماس Plaxo را راهاندازی کرد که بهسرعت به یکی از سرویسهای منفور اینترنتی تبدیل شد. پارکر به موفقیت پلاکسو ایمان داشت؛ اما رفتار حرفهای مناسبی از خود نشان نمیداد.
شرکا و همکاران پارکر در پلاکسو بهسرعت از رفتار او دلزده شدند. همبنیانگذار شرکت در بسیاری از جلسهها حضور نداشت و رفتار مطمئنی هم از خود نشان نمیداد. درنهایت، پارکر از سال ۲۰۰۴ از دومین استارتاپ خود هم اخراج شد. هیئتمدیره بعدا اتهامهای متعددی مبنیبر رفتارهای غیراخلاقی همچون توزیع موادمخدر بین کارمندان علیه پارکر مطرح کردند که طبیعتا او همهی آنها را تنها تلاشی برای واردکردن خدشه بر اعتبارش میداند. بههرحال، کارآفرین جوان بازهم سرخورده و شکستخورده راهی خیابانها شد.
پارکر پس از اخراج از پلاکسو در سال ۲۰۰۴، به زندگی در سانفرانسیسکو ادامه داد. او دوستان جدیدی در میان برنامهنویسان و کارآفرینان منطقه پیدا کرده بود. یکی از آنها، جاناتان آبرامز بود که در سال ۲۰۰۲ سرویس فرندستر (Friendster) را راهاندازی کرد. پارکر شیفتهی ایدهی فرندستر شد؛ استارتاپی که بهسرعت لقب اولین شبکهی اجتماعی با تعداد کاربران میلیونی را دریافت کرد؛ اما پس از مدتی بهدلیل ناتوانی در مدیریت ترافیک، رو به سقوط رفت. بااینحال، پارکر از داستان فرندستر فرصتی عالی در دنیای اینترنت کشف کرده بود.
پارکر در دوران بیکاری در نیمهی دههی ۲۰۰۰، با وبسایت Thefacebook آشنا شد. او از ایدهی شبکهی اجتماعی وبسایت خوشش آمد و میدانست بهترین روش برای رشد شبکهی اجتماعی، شروعشدن آن از جوامع کوچک همچون دانشگاه است. پارکر جوان بهسرعت وارد وبسایت شد و ایمیلی به مدیر آن، مارک زاکربرگ، ارسال کرد. پارکر پیشنهاد ملاقات با زاکربرگ را به او داد. مت کوهلر که کمی پس از پارکر به فیسبوک پیوست، ایمیل او به زاکربرگ را تاریخی میداند. او دراینباره میگوید: «نپستر و فیسبوک دو نمونه از شرکتهای موفق در تاریخ دنیای اینترنت هستند». در هر دو مورد، پارکر آیندهی موفقیتآمیز آنها را پیش از هرکس و حتی پیش از بنیانگذاران تشخیص داده بود.
زاکربرگ و پارکر در نیویورک باهم ملاقات کردند و شام خوردند. روحیات شبیه آنها باعث شکلگیری دوستی عمیقی شد که تا سالها ادامه پیدا کرد. در فیلم شبکهی اجتماعی، به پیشنهاد زودهنگام پارکر به زاکربرگ اشاره میشود که عبارت the را از نام فیسبوک حذف و آن را Facebook نامگذار کند. شاید همین تأثیر دراماتیک، به ادامهی نفوذ پارکر در فیسبوک منجر شد. بههرحال، او چند ماه بعد مجددا با زاکربرگ و اینبار در پالوآلتو دیدار کرد و بنیانگذار فیسبوک پیشنهاد همکاری جدیتری ارائه داد. پارکر برای ورود به پروژهای آماده میشد که شاید بیش از هر پروژهی دیگر در زندگیاش به آن اهمیت میداد.
برخی ادعا میکنند پارکر در ماههای ابتدایی راهاندازی فیسبوک، حتی بیش از زاکربرگ به آن اشتیاق نشان میداد. پیتر ثیل، همبنیانگذار پیپال و اولین سرمایهگذار فیسبوک، میگوید شان پارکر از همان ابتدا اعتقاد داشت فیسبوک بسیار بزرگ خواهد شد: «حتی اگر مارک کمی به موفقیت ایدهاش شک داشت، شان تمامی شک و شبههها را از بین میبرد». زاکربرگ و پارکر در اوت ۲۰۰۴ برای افتتاح حسابی مشترک و شرکتی به بانکی در سیلیکونولی رفتند که یکی از قدمهای مهم شراکت آنها بود. در آن دوران، زاکربرگ هنوز تصمیم گرفته بود به هاروارد بازگردد و بسیاری اعتقاد دارند شان پارکر او را از ادامهی تحصیل منصرف کرد.
شان پارکر در دوران فعالیت در فیسبوک و حضور درکنار زاکربرگ، تمام تلاش خود را میکرد تا موقعیت شریکش را در استارتاپ تقویت کند. او میخواست اتفاقی که برای خودش در پلاکسو افتاد، برای زاکربرگ در فیسبوک تکرار نشود. پارکر در مذاکرههایش با ثیل و بعدا با شرکت سرمایهگذاری Accel Partners، موقعیتی برای زاکربرگ دستوپا کرد که در تاریخ استارتاپهای تحتحمایت سرمایهگذاران خطرپذیر بیسابقه بود.
مذاکرهها و تلاشهای شان پارکر باعث شد مارک زاکربرگ با وجود جذب سرمایه از شرکتهای خطرپذیر، بهعنوان کارآفرین استارتاپ کنترل کامل شرکت را دراختیار بگیرد؛ بههمیندلیل، او کرسی اکثریت تصمیمگیری دربارهی فیسبوک را دراختیار دارد. شاید اگر زاکربرگ چنین اختیاری نداشت، فیسبوک سالها پیش به یاهو یا مایکروسافت فروخته شده بود. فراموش نکنید استیو بالمر، مدیرعامل وقت مایکروسافت، در سال ۲۰۰۷، پیشنهاد خرید ۱۵ میلیارد دلاری به مدیران فیسبوک داده بود و زاکربرگ بهراحتی آن را رد کرد.
با وجود تأثیر عمیق پارکر در اولین سال فعالیت فیسبوک، بازهم رفتارهای عجیبوغریب او به خدشهدارشدن فعالیتهایش منجر شد. مدیرکل فیسبوک در سال ۲۰۰۵ سفری تفریحی به شمال کالیفرنیا کرد و در همانجا به جرم همراهداشتن موادمخدر بازداشت شد. اگرچه هیچگاه اتهام پارکر اثبات نشد، تعدادی از سرمایهگذاران و کارمندان فیسبوک اعتقاد داشتند او دیگر واجد شرایط مدیریت کل شرکت نیست. درنهایت، پارکر با ناراحتی و سرخوردگی شدید فیسبوک را ترک کرد.
خروج پارکر از فیسبوک، مانند خروجهای قبلی او نبود. او اینبار توانایی و تجربهی بهتری در مدیریت بحرانها داشت و همچنین زاکربرگ هیچگاه واقعا او را ترک نکرد. پیتر ثیل در جایی گفته بود با وجود اخراج ظاهری پارکر از فیسبوک، تأثیر او تا سالها در شرکت دیده میشد. بههرحال، پارکر پس از فیسبوک هم تجربههای متعددی در دنیای کارآفرینی ثبت کرد و شاید بتوان دوران آرامترشدن او را پس از خروج از فیسبوک دید. او در برههای با همبنیانگذار لینکدین، رید هافمن، نیز همکاری کرد. نکتهی جالب در تشبیه شخصیت پارکر در فرازوفرودهای متعدد، در مصاحبهای پیتر ثیل دیده میشود:
به شان گفتم احتمالا او نوادهای از نسل هاوارد هیوز است. کارآفرینی که بهنوعی تاریخ ایالات متحده را تغییر داد؛ اما جامعه او را آنطور که بایدوشاید نشناخت. شان یکی از بهترین کارآفرینان سریالی در نسل خود است که بهطورحتم جهان پیرامونش را تغییر میدهد و چرخ تاریخ را میگرداند.
شان پارکر با وجود ترک فیسبوک، سهام درخورتوجهی از این استارتاپ بزرگ دراختیار داشت. همین سهام ثروت مناسبی برای او فراهم میکرد تا بخت خود را در دنیای جدید سرمایهگذاری امتحان کند. البته او نیز مانند بسیاری از ثروتمندان سیلیکونولی، فعالیتهای خیرخواهانه را به درگیریهای خود اضافه کرد. شاید چنین رفتاری از شخص سرکشی چون پارکر عجیب باشد؛ اما اگر به رخدادهای زندگی او دقیقتر نگاه کنید، متوجه تلاش و برنامههای جدیاش برای ایجاد تغییر در جامعه میشوید.
اولین ورود جدی شان پارکر بهدنیای سرمایهگذاری در سال ۲۰۰۶ و با شراکت در شرکت سرمایهگذاری خطرپذیر Founders Fund رقم خورد. شرکت مذکور را که پیتر ثیل در سانفرانسیسکو راهاندازی کرده بود، در سرمایهگذاریهای متعدد استارتاپهای بزرگی به دنیای فناوری معرفی کرد. پارکر در فاندرز فاند بهطورجدی فعالیت میکرد و ثیل تلاش او را برای جذب سرمایه با هدف کمک به استارتاپها در مراحل ابتدایی بهدفعات ستوده است. او همچنین در برنامهای با همکاری تککرانچ حضور داشت که بهنوعی مسابقهای برای انتخاب کارآفرینان برتر و اهدای کمکهزینهی ابتدایی بود.
پارکر در سالهای فعالیت در فاندرز فاند، بهدنبال استارتاپی بود که با رویکردی قانونی، ایدهای شبیه به نپستر را دنبال کند. در سال ۲۰۰۹، ازطریق یکی از دوستانش با اسپاتیفای آشنا شد که کارآفرینی در سوئد راهاندازی کرده بود و با تمرکز بر استریم آنلاین موسیقی فعالیت میکرد. پارکر ایمیلی به دنیل اک، بنیانگذار اسپاتیفای نوشت و تبادل ایمیل بین آنها ادامه پیدا کرد. همبنیانگذار نپستر بالاخره در سال ۲۰۱۰، سرمایهگذاری ۱۵ میلیون دلاری در اسپاتیفای انجام داد. او بعدا بهعنوان نمایندهی شرکت در جلسههای مذاکره با غولهایی همچون وارنر و یونیورسال حضور يافت و بالاخره سهام اسپاتیفای در سال ۲۰۱۱ بهصورت عمومی در ایالات متحده عرضه شد. در همان سال، پارکر از همکاری فیسبوک و اسپاتیفای هم خبر داد که به فعالسازی امکان اشتراک فهرست پخش اسپاتیفای در فیسبوک منجر شد؛ همکاریای که نشاندهندهی اهمیت شبکههای ارتباطی پارکر در سیلیکونولی بود.
از فعالیتهای مهم دیگر شان پارکر در دههی ۲۰۱۰ میتوان به پشتیبانی او از Brigade اشاره کرد. برنامهی مذکور پلتفرمی آنلاین با هدف افزایش مشارکت اجتماعی شهروندان ایالات متحده بود. پارکر بهعنوان رئیس هیئتمدیره در Brigade فعالیت میکرد و اولین دور سرمایهگذاری را نیز با پرداخت ۹/۳ میلیون دلار برعهده گرفت. پارکر از سالهای ابتدایی فعالیت در دنیای وب، سیاست و فعالیتهای شهروندی را یکی از نقاط تمرکز خود میدانست که ظرفیت ساختارشکنی بهوسیلهی وب و اینترنت را داشت. بههرحال، Brigade در سالهای بعد در ادغام با شرکتهایی همچون Causes و Votizen که پارکر در آنها نقش ایفا کرد، اثرگذاری خود را افزایش داد.
همانطورکه گفته شد، شروع فعالیتهای خیرخواهانه و اجتماعی شان پارکر به سال ۲۰۰۵ و اولین روزهای جدایی از فیسبوک میرسد. او از همان ابتدا برنامههایی جدی برای کمک به فعالیتهای تحقیقاتی در حوزهی سرطان و سلامت عمومی و فعالیتهای اجتماعی داشت. از کمکهزینههای مهم پارکر میتوان به پرداخت پنجمیلیون دلار به برنامهی Stand Up to Cancer و مؤسسهی تحقیقلت سرطان ایالات متحده اشاره کرد.
شان پارکر در سال ۲۰۱۴ کمکهزینهای ۲۴ میلیون دلاری به دانشگاه استنفورد اهدا کرد تا مرکز تحقیقات آلرژی بهنام Sean N. Parker راهاندازی کنند. یک سال بعد، کمکهزینهی ۴/۵ میلیون دلاری به برنامهی ریشهکنکردن مالاریا در دانشگاه کالیفرنیا سانفرانسیسکو اختصاص داد و با پرداخت ۱۰ میلیون دلار کمکهزینه به دانشگاه مذکور، آزمایشگاه تحقیقات سیستم ایمنی را راهاندازی کرد.
یکی از اولین اپلیکیشنهای فیسبوک بهنام Causes، در سال ۲۰۰۷ بهکمک شان پارکر راهاندازی شد. این اپلیکیشن سرویسی غیرانتفاعی بود که با استفاده از رسانههای اجتماعی و اتصال خیریهها به یکدیگر و فعالان داوطلب آنها را سهولت میبخشید. تا سال ۲۰۱۳، تعداد اعضای برنامهی مذکور به ۱۸۶ میلیون نفر رسید که بیش از ۵۰ میلیون دلار به ۶۰ هزار سازمان غیرانتفاعی کمک کرده بودند.
پارکر برای نظمدهی و شدتدادن بیشتر به فعالیتهای خیرخواهانهاش، در سال ۲۰۱۵، بنیاد خیریهای بهنام Parker Fundation راهاندازی کرد. او با اختصاص ۶۰۰ میلیون دلار هزینه، بنیاد خود را متمرکز بر سه حوزهی اصلی بنا نهاد: علوم زیستی و سلامت عمومی و مشارکت اجتماعی. بنیاد پارکر امروزه برای حل بحران در مقیاس بسیار بزرگ در سطح جهانی فعالیت میکند و البته اخیرا حوزهی هنر هم به حوزههای تمرکزی آن اضافه شده است.
مؤسسهی تحقیقات پارکر در حوزهی ایمنیدرمانی بیماری سرطان در آوریل ۲۰۱۶ راهاندازی شد. پارکر در راهاندازی این مؤسسه کمکهزینهی ۲۵۰ میلیون دلاری پرداخت کرد که به ۳۰۰ دانشمند در ۴۰ آزمایشگاه و ۶ مؤسسهی تحقیقاتی اختصاص یافت. از فعالیتهای مهم مؤسسهی مذکور میتوان به آزمایشهای اصلاح ژنتیک CRISPR برای درمان سرطان اشاره کرد. مؤسسهی تحتحمایت پارکر در سالهای بعد نیز دستاوردهای مهمی در درمان سرطان به جامعهی علمی معرفی کرد.
پارکر در توسعه و مقیاسدهی یکی از موفقترین (بخوانید موفقترین) استارتاپ سیلیکونولی نقش مهمی ایفا کرد؛ اما اکنون بیش از همه با فعالیتهای خیرخواهانهاش شناخته میشود. جوایزی که به او اهدا شده، به سالهای اخیر و متمرکز بر فعالیتهای خیرخواهانه متعلق بوده است. از افتخارهای مهم او میتوان به قرارگیریاش در فهرست Healthcare 50 مجلهی تایم اشاره کرد که بهخاطر مشارکت در تحقیقات سرطان بوده است. پارکر علاوهبر فعالیتهای خیرخواهانه متمرکز بر برنامههای سلامتی، در کمپینهای انتخاباتی از هر دو حزب اصلی ایالات متحده هم مشارکت و از برنامههای متعددی با تمرکز بر حل مسائل اجتماعی حمایت کرد.
پارکر درکنار همسرش
شان پارکر در سال ۲۰۱۳ با الکساندر لناس، خواننده و ترانهسرا، ازدواج کرد. آنها یک دختر بهنام وینتر ویکتوریا پارکر و یک پسر بهنام زفیر امرسون پارکر دارند. اولین مدیرکل فیسبوک که همیشه با علاقهی شدید به میهمانیهای مجلل شناخته میشود، بیش از ۱۰ میلیون دلار برای مراسم ازدواجش در بیگسور کالیفرنیا خرج کرد.
داستان زندگی شان پارکر کارآفرینی را نشان میدهد که نقش مهمی در شکلگیری دوران اوج دوم سیلیکونولی ایفا کرد. همچنین، با فردی روبهرو هستیم که در بهترین سالهای عمر، بهخاطر روحیهی سرکش نتوانست شاهد ادامهدارشدن موفقیت برنامههایش باشد. بههرحال، شخصیتی که از پارکر میشناسیم، احتمالا امروزه هم از رفتارهای گذشتهاش پشیمان نیست؛ اما تلاش میکند با تمرکز بیشتر روی فعالیتهای مفید برای جامعه، چهرهای متفاوت از خود را در تاریخ ثبت کند.