جامعهشناسی بخشی از علوم اجتماعی و دانش بررسی جامعه (پدیده اجتماعی) است. این رشتهٔ علمی به بررسی جوامع بشری، برهمکنشهای آنها، و فرایندهایی که جوامع را در وضعیت جاریشان نگاه داشته یا تغییر میدهد میپردازد. هدف این حوزهٔ علمی پرداختن به تجزیهٔ جامعه به بخشهای تشکیل دهندهاش مانند انجمنها، نهادها، گروههای همجنس، همنژاد، یا همسن، و بررسی نحوهٔ برهمکنش فعال این اجزاء با همدیگر است. علاوه بر اینها، این علم موضوعاتی مانند طبقه اجتماعی، قشربندی، جنبش اجتماعی، تغییرات اجتماعی و بینظمیهایی مانند جرم، انحراف و انقلاب را مورد تحقیق قرار میدهد.
از آنجا که، در مقایسه با بقیهٔ حیوانات، انسان کمتر تحت تأثیر و کنترل غرایز است، بخش زیادی از رفتارهای او بهواسطهٔ ساختارهای اجتماعی کنترل میشود. این موضوع ضرورت وجود ارگانهای اجتماعی (از قبیل ارگانهای اقتصادی، مذهبی، آموزشی، سیاسی، …) برای مشخص کردن رفتارها و تصمیمات انسانها را نشان میدهد. دانش جامعهشناسی به بررسی نحوههای تأثیر ارگانهای اجتماعی بر رفتار انسانها، برهمکنش ارگانهای اجتماعی مختلف با یکدیگر، تشکیل، فرسودگی و نابودی آنها میپردازد. از آنجایی که جامعهشناسی به رفتار ما بهعنوان موجوداتی اجتماعی توجه دارد، زمینهٔ پژوهش آن از واکاوی (تحلیل) تماسهای کوتاه میان افراد ناشناس در خیابان گرفته تا بررسی روندهای اجتماعی جهانی، همه را دربر میگیرد. جامعهشناسی، علم شناخت جامعه و همچنین ساختارها، روابط درون آن، نهادهای آن و واقعیتهای اجتماعی است.
ابن خلدون مؤسس «علمی از تشکیلات اجتماعی» بوده که به آنچه امروزه جامعهشناسی خوانده میشود شباهت دارد؛ چنانچه برخی از محققین ابن خلدون را پدر جامعهشناسی میشناسند. به گفتهٔ دانشنامه بریتانیکا جامعهشناسی در اواخر قرن ۱۹ میلادی بواسطهٔ کارهای امیل دورکیم در فرانسه، ماکس وبر و گئورگ زیمل در آلمان، رابرت پارک و آلبیون وودبری اسمال در آمریکا ظهور کرد. جامعهشناسی در ایران توسط غلامحسین صدیقی (تولد: ۱۲۸۴ هجری خورشیدی) در سال ۱۳۱۷ هجری خورشیدی بنیان نهاده شد.
ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون تاریخنگار، جامعهشناس، مردمشناس و سیاستمدار مسلمان است. وی را از پیشگامان تاریخنگاری به شیوهٔ علمی و از پیشگامان علم جامعهشناسی میدانند که حدود ۴۰۰ سال پیش از اگوست کنت – مؤسس علمی به نام جامعهشناسی (به فرانسوی: La sociologie) در فرانسه – میزیست. ابن خلدون این علم جدید را عمران نام نهاد.
وی در ۴۲ سالگی به نگارش کتابی پیرامون تاریخ جهان رو آورد که مقدمهٔ آن بیش از خود کتاب شناخته شدهاست. این کتاب، به دلیل سبک بدیع و نگرش نوینش، توجهات بسیاری را به خود جلب داشت و از دلایل اصلی شهرت وی است. کتاب او با نام «مقدمه ابن خلدون» در ایران شهرت دارد و توسط محمد پروین گنابادی به فارسی ترجمه شدهاست.
در کتاب مقدمهٔ وی از تکرار تاریخ در یک چرخهٔ ششنسلی سخن گفته. این چرخه از آغاز یک اجتماع با تکیه بر کشاورزی سپس فنون آغاز میشود. در آخرین مرحله اجتماع چنان قدرتمند میشود که مردم آن به هنر و موسیقی روی میآورند و پس از آن مردم از فرط امنیت و بینیازی تعصب خود را نسبت به جامعه از دست میدهند تا اینکه قوم دیگری آن جامعه را از خارج فتح میکند و در اینجا تاریخ بر همین منوال تکرار میشود. او برای مثال میگوید که پارسها از عربها شکست خوردند عربها از ترکان غزنوی و سلجوقیان و ترکان نیز از مغولها شکست خوردند. اگرچه عقاید ابن خلدون تحت تأثیر افکار افلاطون و به خصوص سیاست ارسطو است اما این دانشمند توانسته با اندیشهٔ یونانی و با نگاه ژرف و تجربهٔ طولانی خویش به عنوان سیاستمداری کارکشته تئوریهای نوین جامعهشناسی خود را توسعه دهد.
از ابن خلدون به عنوان بنیانگذار علم تاریخ هم یاد میشود. او در همین کتاب برای نخستین بار شیوههایی علمی برای استخراج حقیقت از منابع دست اول را طراحی کرده.
دانش جامعهشناسی در قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی به وجود آمد اگر چه از سنت عقلگرایی موجود که در آغاز توسط فلاسفه یونان باستان بنا شده بود بهره جستهاست. واژهٔ فرانسوی Sociologie نخستین بار در ۱۸۳۷ توسط اگوست کنت فیلسوف فرانسوی ابداع شد، هر چند او را مؤسس رشتهٔ علمی جامعهشناسی بهحساب نمیآورند. کنت با الهام گرفتن از علم فیزیک و ملاحظهٔ موفقیتِ آن، هدفش را یافتن قوانین همواره صادق حاکم بر جوامع انسانی توسط یک روشی علمی تعریف کرد. کنت در ابتدا علماش را فیزیک اجتماعی نامید، اما بعدها نام آن را به جامعهشناسی تغییر داد. او میخواست چیزی مشابه آنچه در فیزیک انجام شده بود را در جوامع انسانی پیادهسازی کند. افراد دیگری نیز در قرن ۱۹ میلادی (همانند کارل مارکس) بودند که خود را جامعهشناس نمیخواندند ولی امروزه به عنوان پایهگذاران این رشته شناخته میشوند. جدا از این افراد، در قرن ۱۹ میلادی روشهای مطالعات آماری نیز تدوین شد که بعدها در تدوین رشته جامعهشناسی مورد استفاده قرار گرفت.
جامعهشناسی نخستین بار در سالهای ۱۸۸۰ و ۱۸۹۰ میلادی رشتهای دانشگاهی شناخته شده و در دانشگاهها تدریس شد. نخستین مکتب جامعهشناسی مکتب دورکیم بود. این مکتب که توسط جامعهشناس فرانسوی امیل دورکیم تأسیس شد تأکید بسیاری بر وجود واقعیتهای در سطح اجتماع داشت، که مستقل از ویژگیهای روانی مختلف تکتک افراد است. جهت تلاش برای یافتن این حقیقتها و ارتباط آنها با هم، این گروه از جامعهشناسان شروع به بررسی جوامع انسانی بدوی کردند. در فرانسه و در کشورهای انگلیسیزبان تلاش بر این بود که مدلهایی از ساختارهای اجتماعی به تقلید از آنچه در رشته فیزیک انجام میشود ارائه کنند.در آلمان نیز فردیناند تونیس نخستین کسی بود که مفهوم جامعه را از مفهوم باهمستان جدا کرد و هر یک از این دو را جداگانه بررسید.
اقتصاددان و مورخ ماکس وبر در تثبیت جامعهشناسی به عنوان یک رشتهٔ دانشگاهی در آلمان در دهههای نخست سده بیستم نقش عمدهای بازی کرد. جامعهشناسان آلمانی بر خلاف جامعهشناسان فرانسوی و انگلیسی زبانان به جای تقلید از روش مدلسازی رایج در علوم فیزیکی بیشتر متأثر از تحلیلهای تاریخی و تحت تأثیر دیدگاههای مارکسیستی قرار داشتند. در بریتانیا رشتهٔ جامعهشناسی تا حدود سالهای ۱۹۶۰ میلادی تنها در یک مؤسسه آموزشی (The London School of Economics) تدریس میشد، و علاقهها بیشتر به یافتن تغییرات تکاملی جامعهٔ بریتانیا و حل مسائل مربوط به ادارهٔ حکومت محدود میشد.
در ایران جامعهشناسی را غلامحسین صدیقی (تولد: ۱۲۸۴ هجری شمسی) در سال ۱۳۱۷ هجری شمسی بنیان نهاد. صدیقی که مدرک دکتری خود را در فلسفه و علوم اجتماعی از دانشگاه پاریس گرفته بود، پس از بازگشت به ایران در دانشسرای عالی دانشگاه تهران به تدریس جامعهشناسی و تاریخ فلسفه پرداخت. تلاشهای اصلی صدیقی «اشاعه و کاربردی نمودن شناخت علمی پدیدههای اجتماعی و بستر سازی و برپایی ساختارهای سازمانی مناسب برای توسعه علوم اجتماعی» بود.
برای مدت طولانی جامعهشناسان به واکاوی تغییرات تاریخی جوامع غربی و تحلیل روابط و وابستگیهای بین مؤسسات اجتماعی مختلف و ملزومات زندگی اجتماعی مانند اقتصاد، حکومت، خانواده و مذهب میپرداختند. به عبارت دیگر، تلاش جامعهشناسان ادغام نظریات و دادههای جمعآوری شده و اکتشافات علوم اجتماعی مختلف بود. امروزه این موضوعات در زیررشتهٔ نظریههای جامعهشناسی مورد بررسی قرار میگیرند. این زیررشته همچنین مفاهیم اصلی زندگی اجتماعی را مورد تحلیل قرار میدهد و بر خلاف تحلیلهای قرن ۱۹ میلادی، تأکید زیادی روی جمعآوری دادههای آماری و تحقیقات میدانی دارد.
نمونههایی از زیر رشتههای جامعهشناسی عبارتند از ازدواج و خانواده، برابری اجتماعی و طبقهبندی اجتماعی، روابط نژادی، رفتارهای منحرف، جوامع شهری، و مؤسسات پیچیده.